یسنایسنا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

به نام هستي بخش هستي ما

اولين بيهوشي دختر گلم

1392/6/18 11:20
نویسنده : مامان
382 بازدید
اشتراک گذاری

عزيزكم امسال نوروز نشد بريم اهواز با توجه به توضيحات قبلي اي كه نوشتم برات . اين شد كه من و بابا بزرگ تصميم گرفتيم كه برا 40  امين روز درگذشت عمه جان (ارديبهشت 92) بريم اهواز .بابا احسان كه نميشد بياد چون  خونه نبود  . خلاصه 3 نفري رفتيم اهواز . بعد من گفتم تا شما رو آوردم اهواز ببرمت پيش دكتر اب اب زاده پسرخاله بابايي كه متخصص گوش و حلق و بيني ، شما رو معاينه كنه اخه شما چند ماهي هست كه گوش و گلوت درگير سرماخوردگيه و خوب نميشه . بعد از چكاپ كامل در مطب آقاي دكتر و نيز گرفتن نوار گوش از شما ، دكتر گفت كه اگه گوشات عمل بشن بهتره و ديگه كمتر نياز هست دارو بخوري . خلاصه من برگشتم خونه مامان جون و كلي نشستم فكر كردم بعد با بابا احسان هم كلي مشورت كردم و اون هم كلي با دوستاش تماس گرفت و تحقيق كرد و نتيجه اين شد كه روز شنبه عملت كنيم .

روز شنبه شما رو ساعت 7 صبح بستري كردن و آزمايشهاي مختلف ازت گرفتن .شما خييلي ترسيده بودي عزيزكم . باور داشتي كه قراره اتفاقي بيفته و ممكنه از من جدا بشي . مامان جون هم خيلي گريه ميكرد برات . من يه مقدار برا شما ناراحت بودم يه مقدار برا مامان جون .بابا احسان هم كلي استرس داشت همش ميخواست خودشو برسونه ولي هي من ارومش ميكردم اخه اونم طفلك گناه داشت راه يه ذره دو ذره نبود كه . بالاخره پس از پوشاندن لباس ابي اتاق عمل ، ساعت 30/10 دقيقه صبح شما رو با گريه فراوان از من جدا كردن بردن اتاق عمل كه من دلم كنده شد و با شما اومد . مامان جون داشت از حال ميرفت همش برات گريه ميكرد . توي تايم عمل مامان جون رو بردم بيرون از بيمارستان و باهم ابميوه خورديم و برات يه خرس بزرگ سفيد خريديم كه اسمشو برفي گذاشتي .وقتي به هوش امدي بعد از نيم ساعت ، من اومدم پيشت تو ريكاوري و با تمام وجود خدا رو شكر كردم و شما رو تو آغوشم فشار دادم . بعد از ظهر شادي و خاله شايسته و عمو رضا اومدن عيادت شما و خيلي همه به شما لطف داشتن و مرتب زنگ ميزدن و حالت رو ميپرسيدن . آقاي دكتر هم گوشاتو عمل كرده بودن و هم لوزه سومت رو برداشته بودن و از عملت خيلي راضي بودن .

شما دو روز همش استراحت كردي و ابميوه و بستني ميخوردي و روز سوم كه ميشد دو شنبه ،باهم برگشتيم كرج . و شما يواش يواش بهبودي  كامل رو پيدا كردي .

 

 اميدوارم دختر گلم ديگه از اين اتفاقها برات نيفته و هميشه تندرست و شاد زندگي كني. من و بابا احسان خيلي دوستت داريم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)