شعرهاي كودكانه
عزيزم مجموعه اي از شعرهاي كودكانه و قشنگ رو برات اينجا مينوسم كه ماماني اونا رو حفظ كرده و شبا برات ميخونه .
خداي خوب و مهربان
خداي خوب و مهربان
داده به ما گوش و زبان
بخشيده ما را دل و جان
چشم و سر و دست و دهان
او داده ما را عقل و هوش
او داده ما را آب و نان
از لطف و نعمتهاي او
ما زنده ايم و پر توان
جوجه جوجه طلائي
داري نوك حنائي
تخم خود رو شكستي
چگونه بيرون جستي
گفتي جايم تنگ بود
ديوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت
نه كس زمن خبر داشت
دادم به خود يك تكان
مثل رستم قهرمان
تخم خود رو شكستم
اينجوري بيرون جستم
خوشحال و شادم
خوشحال و شاد و خندانم
قدر دنيا رو ميدانم
دست بزنم من
پا بكوبم من
جوااااااااااااانم
در دلم غمي ندارم
زيرا هست سلامت جانم
عمر ما كوتاست
چون گل صحراست
پس بياييد شادي كينم
بياييد باهم بخوانيم
ترانه جواني را
عمر ما كوتاست
چون گل صحراست
پس بياييد شادي كنيم
گل بريزم من
از روي خرمن
شاداااااانم.
آقا خرگوشه
يه روز يه آقا خرگوشه
رسيد به يه بچه موشه
موشه پريد تو سوراخ
خرگوشه گفت آخ
وايسا وايس كارت دارم
من خرگوش بي آزارم
بيا از سوراخت بيرون
نمي خواي مهمون
يواش موشه اومد بيرون
يه نگاهي كرد به مهمون
ديد كه گوشاش درازه
دهنش بازه
شايد ميخواد بخورتم
يا با خودش ببرتم
پس ميرم پيش مامانم
اونجا ميمانم
مادر موشه عاقل بود
زني باهوش و كامل بود
يه نگاهي كرد به خرگوش
گفت به بچه موش
نترس جونم اون مهمونه
خيلي خوب و مهربونه
پس برو پيشش سلام كن
بيارش خونه
عروسك من
عروسك قشنگ من قرمز پوشيده
تو رختخواب مخمل آبيش خوابيده
مامان يه روز رفته بازار اونو خريده
قشنگ تر از عروسكم هيچ كس نديده
عروسك منننننننن چشماتو وا كن
وقتي كه شب شد اونوقت لالا كن
حالا بيا بريم حياط با من بازي كن
توپ بازي تاب بازي و طناب بازي كن
پاييزه
پاييزه پاييزه
برگ درخت ميريزه
هوا شده كمي سرد
روي زمين پر از برگ
ابر سياه و سفيد
رو آسمون رو پوشيد
دسته دسته كلاغها
ميرن به سوي باغها
همه ميگن به يكبار
غارو غارو غارو غاااار
كفشدوزك
كفشدوزك كوچولو
حسابي غصه داره
چونكه براي دوختن
ديگه كفشي نداره
سوزنشو گذاشته
كنار گل تو باغچه
كاشكي براش بيارن
يه لنگه كفش كهنه
نخاشو قيچي كرده
تا كه باشه اماده
وقتي كفشي نداره
نخاش چه سودي داره
ازون دورا ميادش
انگا صداي خش خش
داره مياد هزار پا
با يه بخچه رو دوشش
تو بخچش گذاشته
هزارتا كفش پاره
حالا ديگه كفشدوزك
هيچ غصه اي نداره
بابا بزرگ پیرم
بابابزرگ چه پیره
الهی هرگز نمیره
عینک داره با عصا
قصه میگه با ادا
خوشحاله مثل بنده
با ریش سفیدش میخنده.
دست میکنه تو سینی
به من میده شیرینی
خوشحاله مثل بنده
با ریش سفیدش میخنده
شير آب
با شیر آب بازی نکن
نگا تو مثل موش شدی
نازی شیطون و بلا
چه قدر تو بازیگوش شدی.
خوبه از من یاد بگیری
ببین دارم گل میکشم
مداد زرد من کجاست
میخوام یه بلبل بکشم
باغ وحش
تو قفسای باغ وحش
حیوونای رنگارنگ
پرندههای کوچولو
میمون و شیر و پلنگ
میمونه شکلک میسازه
مردمُ خوشحال میکنه
با یه دونه توپ کوچیک
تنهایی فوتبال میکنه.
نگا کن او خرسَ رو
وایساده روی دو پا
خرگوشَ رو نگا کنین
هی میپره تو هوا
طاووسَ رو نگا کنین
چه خوشگل و قشنگه
چترشُ هی باز میکنه
ناز و خوشآب و رنگه
اتل متل توتوله
اتل متل توتوله
گاو حسن چه جوره
نه شیر داره نه پسون
گاوشُ بردن هندسون
يک زن کردی بسون
اسمشُ بذار عمقزی
دور کلاش قرمزی
دور کلاش قرمزی
هاچن واچین
یه پاتُ ور چین
توپ سفيد
توپ سفيدم قشنگي و نازي
حالا من ميخوام برم به بازي
بازي چه خوبه با بچه هاي خوب
بازي ميكنيم با يه دونه توپ
چون پرت ميكنم توپ سفيدم رو
از جا مي پره ميره تو هوا
قل قل ميخوره تو زمين ورزش
يك و دو و سه و چهار و پنج و شش