دخترم 4 ساله شد
دخترم 4 ساله شد سلام دخترم .
ميدوني 4 ساله شدي ؟ چقدر بزرگ شدي ؟ چقدر شيرين و بلا شدي؟ و همچنين ميدوني چقدر تپلي شده و همش مامان نگرانته ؟
قوربونت شم الهي .تولدت مبارك . اميدوارم هميشه شاهد خنديدنت باشم و شاديتو ببينم تو زندگي .
امسال برخلاف هر سال تصميم گرفتم برات تولدي بگيرم كه دوستات هم شركت كنن و شما شادي كني .بخاطر همين يه چند وقتي گير تداركاتش بوديم . تولد امسال رو با تم ميني موس برات گرفتم .خيلي ذوق كردي . تولد شما امسال مصادف شد با تعطيلات عيد فطر كه چند روز من تعطيل بودم . قرار بود بابا احسان هم پيشمون باشه ولي دقيقا قبل از تعطيلات از سر كار بش زنگ زدن كه بايد خودت رو سريع برسوني سركار .بنده خدا كلي ذوق داشت تو جشن تولدت باشه .اما چه ميشه كرد . نشد . من هم خيلي ناراحت بودم هم از يكطرف كه تعطيلات بابا پيشمون نيست و هم از طرفي كه كل تداركات تولد رو دوش من بود . البته اون دو روز تعطيلي امنه جون همش كمك من بودند .دستشون درد نكنه . كلي غذا درست كرديم و تزئين كرديم .
سر تزئين خونه بساطي داشتيم با شما و دوست خوبت كيان . همش ميگفتين بادكنك ها رو نبايد زياد بادكنيد . ميتركن. همش غر و نق . باز خدا رو شكر آمنه جون تلمبه داشت وگرنه نميدونستم چجوري اون همه بادكنك رو بايد باد ميكرديم .
روز تولد هم من خيلي خسته شدم همش خريد و بدو بدو . براي شما هم كادو يه ميكي موس بزرگ خريدم از طرف بابا احسان و خودم . ولي خب خدا رو شكر همه چيز خوب شد البته و صد البته با كمك آمنه جون .
ساعات جشن هم بساطي داشتيم با شماها . شما از اولش گريه ميكردي كه كيكم كو ..... شمعاش كو...... ميخوام كادو ها رو باز كنم ......خلاصه ما هم بدون معطلي كيك رو اورديم و شما شمعاشو فوت كردي .البته همه بچه ها فوت ميكردن و شما گريه كه چرا شمعا رو بچه ها فوت ميكنن .اين تولد منه . اينا كادو هاي من هستن . با بچه ها بساطي داشتيم .كلاه بوقي رو نميذاشتن سرشون .واي نميسادن عكس بندازيم . يكي ميرفت رو ميز ناهارخوري واي ميساد .يكي تند تند كادو ها رو باز ميكرد . يكي همش برف شادي ميزد و شما گريهههههههههههه كه برف شاديم تموم شد . واي نميدونستم بخندم يا حرص بخورم . ولي هرچي بود گذشت و تولدت تموم شد بعد هم تا ساعت 1 شب نشستي با كيان بازي كردي . خدا رو شكر كيان خيلي پس خوبيه و خيلي باهم دوستين .
